فاران گل پسر آذری

پیشاپیش عید فطر رو به تموم دوستای مهربونم تبریک میگم طاعات وعبادتهاتون

قبول حق و امیدوارم هرکجای ایران عزیزمان باشین شاد وسلامت وهمیشه کنارخانواده

مهربونتون روزگارخوبی رو باهم داشته باشین الهی امین

سلام پسر نازنینم این روزا خیلی خیلی ناز وخواستنی شدی البته خیلیم شیطون بلا

شدین الان 2مروارید جدید هم توراهه که مجموع مرواریدات 6تا میشه که 4تابالا 2تا پایین

هست الان با تکیه برهرچیزی قشنگ بلند میشی وبانگه داشتن خودت میتونی ایستاده

حرکت کنی وقتی غذا میخوریم وتو اشپزخونه هستیم سرمیزتشریف میارین وتا بهت

ازاون غذا ندیم دست برنمیداری وقتی مامانی روازتخت پایین میاریم به پاهای مامانی

میپیچی وکارای خیلی عجیبی انجام میدی وباکارات نشون میدی که خیلی خیلی

خوشحالی مامانی ایستاده وحرکت میکنه تواون لحظه همیشه بدون استثنامیخندی

وحواس مامانی روبه خودت جلب میکنی الهی قربونت برم

ازخدای مهربون میخوام به تموم عزیزانی که ارزوی فرشته نازنینی دارن یه فرشته

مثل تموم فرشته های نی نی پیج بهشون عطا کنه تاغم وسختیهای

زندگی ازیادشون بره

                    الهی امین

باسلام وعرض ارادت به تموم دوستای مهربونم

باارزوی قبولی طاعات وعبادتهاتون ازاینکه همیشه جویای احوال همسر

عزیزم هستید ممنونم لذا وظیفه خود دونستم تا کمی از شرحال همسر

عزیزم را برای گلهای نازنین توضیح بدم

هرروز فیزیوتراپ بدون تعطیلی به خونه میاد وحدود50 دقیقه ورزش وبرق به

سمت چپ مهناز وصل میکنه که درد شدیدی هم داره امابخاطربهبودی تحمل

میکنه چندروزی هست که مهناز بعدورزشها وبرق ازتخت پایین میاد که در

توضیحات قبل گفته بودم که دونفرباید همراهی میکردن که شکرخدایک

نفرحذف شده وباکمک عصی ویک نفرتونسته حرکت کنه الان پای چپ کمی

حس حرکت پیدا کرده ولی هنوز هیچ حرکتی دردست چپ هنوز وجود نداره که

بااین توصیف و نسبت به روزهای قبل پیش رفت خوبی داشته ازروز شنبه شبها

باویلچر سرسفره افطار میبریم تا همراه بقیه سرسفره افطار باشه وشام

خودشو نزد بقیه وسرمیز میخوره ازروز یکشنبه صبحها بعد بیدارشدن مهنازرو از

تخت پایین می اورم وبرای شستن دست وصورت خود به اشپزخانه میبرم تا

ابی به دست وصورت خود بزند واین پیشرفت رو مدیونم تلاش همسرعزیزم

ودعای شمادوستان گلم میدونم امیدوارم بحق این ماه عزیز حاجت روا

بشیدوهرکسی هرمشکلی داره خدای مهربون به حرمت این ماه عزیزخود

گره ازمشکلات شما گلهای نازنین بازکنه تاعمرداریم دعاگوی شماعزیزان

میباشیم مهربونای من به شبهای قدر نزدیک میشویم

وازشما عاجزانه تقاضادارم تمام مریضی هارو دعا کنید که بدعای خیر شما

عزیزان نیازمندیم امیدوارم همیشه سالم وسلامت باشین وهمیشه ایام زندگی

بکامتون شیرین باشه الهی امین

التماس دعا

باعرض سلام به تموم دوستای مهربونم دست تموم گلهای نازنینمو میبوسم ایشالله که

همیشه شادوسلامت باشی وباارزوی قبولی طاعات وعبادتهاتون وتنها ارزوی قلبی این

بنده حقیر محقق شدن حاجت دلهای تموم دوستان واشنایان مهربونم هست که تواین مدت

بادعا ونظرات خود من وخانواده ام رو همراهی کردن تنها کاری که ازدستم برمیاد دعا وحاجت

رواشدن شماعزیزان هست وامیدوارم فرزندانتان خوشبخت وهمیشه سایه شما گلهای نازنین

بالای سر خانواده مهربونتون واینجانب باشیدالهی امین التماس دعا

پسرنازم این عکسای اواخرخردادماهته که خیلی شیرین وشیطون شدی قبل حموم که لبت

خندون وشیطونیت گل کرده باشه تو حموم میخندی وگریه نمیکنی وازاب خیلی خوشت میاد

ولی اگه حوصله نداشته باشی به زور توحموم میمونی وهمش گریه میکنی اما درکل عاشق

اب هستی بعدحمومم شیطونیت گل میکنه وباید یکی باهات بازی کنه الهی قربونت برم

عسلم پسر نازم این عکسای خردادماه 93 هست که برای اولین بار بستنی خوردی

این روزا خیلی شیطون وخواستنی شده ازاول تیرماه خودت به راحتی و کامل میشینی وبه مبل یا

هرچیزی که بشه میچسبی وبلند میشی صبحها که بلند میشی مستقیم میای پشت دراتاقم واگه

بسته باشه گریه میکنی چندروزه هم بابا میگی وحالا بجای گریه بابا بابا میکنی الهی قربون پسرنازم برم

                                                          سلام به تموم دوستای مهربونم

ماه مهمونی خدارو به تموم گلهای نازنین تبریک میگم ایشالله که طاعات وعبادادتون قبول درگاه حق باشه

وهمیشه سفرتون رنگین وبرای شادی برپابشه وارزوی قلبی ماسلامتی وشادابی تموم مهربونای عزیزم هست

وامیدوارم همیشه کامتون شیرین باشه

گلهای نازنین ازشماخواهشی دارم که سر سفره افطار گوشه چشمی هم به تموم مریضی داشته باشید واونا رو

ازدعای خودتون بی نصیب نفرمائید وازخدای مهربونم عاجزانه استدعامیکنم وبه شهید این ماه عزیز قسم

میدم تموم حاجت دلهای پاک ونازنین شمارو بده که ما از جبران محبتهای شما گلهای بهشتی عاجزیم

                        التماس دعا

پسر گلم این روزا خیلی شیرین وشلوغ شدی ازکارای جدیدت بگم که هرچیزی رو زمین میبینی به دهنت میذاری

ازصبح تاشب یکی باید پشتت بدوه که باوجود بیماری مامانی خیلی برامون سخت شده

به لبه مبل هامیچسبی وخودت بلندمیشی بخاطر تو تموم وسایل خونه رومامان بزرگ جمع کرده که خدای

نکرده آسیب نبینی

صبحهاوقتی ازخواب بیدارمیشی یه راست میای اتاق خودت چون که کامپیوتر اتاقه تو هست ومنم اونجا هستم

چهاردست وپا میای پیشم وقتیم درب بسته باشه پشت در گریه میکنی الهی قربونت برم

وقت خوابت کمی منظم ترازقبل شده والانه ساعت 1یا2 میخوابی

وقتی موسیقی باز میکنیم دستتو بالا میبری وبه زبون خودت نای نای میکنی وبادست دیگه ات بشکن میزنی

وازمن تقلیدمیکنی

مهم وقتی مامانی چیزی ازت میخواد بهش میدی

ومهمتر ازهرکاری وقتی مامانی رو بلند میکنیم میای جلوش وبهش میخندی مثل اینکه میفهمی مامانی ازت

نیرو میگیره به قول مامانی اسم تورو گذاشته فاران درمانی

این کارایی که این چندوقته یادگرفتی واین عکسهای خردادماهت هست البته سری اولش تو خونه خودمون و

خاله مهربونت زحمتشونو کشیده تا ایشالله حال مامانی خوب بشه وخودش ازت عکس بندازه به امید اون روز

سلام پسر گلم شرمنده چون عکساتو تازه به وبلاگ اضافه کرده بودم این خبرداغ برای دوستان مهربونم

خالی ازلطف نبود که خوشحالی خودمون رو بااونها تقصیم نکنیم واین عکس رو که امروزاتفاق افتاد به

وبلاگ نگذارم

از15 اردیبهشت تاامروز که 29خردادهست هرروزش برامون صد سال گذشته خصوصا روزایی که مامانی

توبیمارستان بود وسخت ترین روزهای زندگیمون رو میگذروندیم مامانی داخل ای سی یو اعصاب ومن هم

پشت در ای سی یو 10روزشبانه روز پشت دربودم وفقط برای وبلاگ به خونه میومدم تادوستای مهربون و

نازنینمون رودرجریان روند کار وازاحوال مامانی به اونهاخبر میدادم وتقاضامیکردم تابرای مامانی دعاکنن

که همه دوستان وآشنایان وتموم کسای که به وبلاگت سرمیزدن باسرازیری اشکهای نازنینشون برای

مامانی پیام میدادن وبراش دعامیکردن خدایا ازبابت این همه لطف ودوستای مهربون ونازنین ازتوممنونم

                     اما خبر خوش

بعداین همه خبروالتماس دعا که دوستان نازنینمون برای مامانی گلت انجام دادن ودعای تموم دوستان

مهربونم به ثمررسیدومامانی ازیک عمل سخت سالم بیرون اومدو31اردیبهشت اونو به خونه اوردیم امروز

پنج شنبه 29خردادساعت 17 فیزیوتراپ به خونه اومدوبه ورزش وبرقهایی که به دست وپای مامانی 36دقیقه

میبنده بعد اتمام مامانی ازتخت پایین اومد باکمک فیزیوتراپ ومن امروزتونست هفت هشت قدم برداره وبعداون

تونست توویلچربشینه وخونه رو بگردونیم واین عکس روساعت 18امروزروی بهارخواب خونمون ازش گرفتیم

واین اولین آغوش مامانی ازتوبود بعد بیمارستان واولین عکس 3نفریمون که بعداز 50 روز بازهم تونستیم

باهم بندازیم ایشالله با همت واراده مامانی وشوراشتیاقش برای بغل کردنت بتونو خودش بدون هیچ کمکی

راه بره وسرپابایسته چراکه توکلمون بخدای مهربونه وامیدمون به دعای گلهای نازنینمون تا3تایی بتونیم از این

امتحان سخت بیرون بیاییم ومثل سابق زندگیمون به روال عادی برگرده وکل خانواده مامانی ومن که هیچ

کدومشون شب روز ندارن بتونن به اسایش خاطربرسن

دوستان و آشنایان مهربون ونازنیم که دراین زمان حساس

              کنارمابودین ازشماسپاسگذارم

                 التماس دعا

بعدبازی خواب ناز میچسبه عزیزم

اینم مرغ اقا فاران

خونه بابابزرگ

عزیزم اینم عکسای سری دومه که خاله مهربونت وقتی مابیمارستان بودیم ازت انداخته نخواستم

این عکسای قشنگتو به وبلاگت اضافه نکنم این عروسکاروهم واسه دندونی شما آوردن پسرگلم

دوستای مهربونم ازتموم شمابابت ابرازهمدردی واظهارنظرهاودعاهای خوبتون که مارو همراهی

کردین بسیارسپاسگذارم ودست تموم دوستای مهربون و نی نی پیجیمو میبوسم وازخدای مهربون

میخوام حاجت دلهای مهربونتون رو بده و همیشه سالم وسلامت باشین امیدوارم همیشه زندگی

به روی ماهتون بخنده الهی آمین

گلهای مهربونم من کارموتعطیل کردم تاهمسرعزیزم کمی بتونه راه بیوفته وهرروز فیزیوتراپ به خونه

میادمهنازالان درمرحله نشستن هست تاتعادل خودشو بدست بیاره وچندروزی هم هست که فقط

پاشو به زمین مذاره به کمک عصا وماکه بغل مهنازجون میایستیم تازمین نخوره دردست چپ مهناز

فعلاحرکتی وجودنداره وفقط دردواحساس میکنه اماتوپای چپش کمی حرکات غیرارادی به وجوداومده 

جای بسی خوشحالی هست اما زمان میبره تا این حرکات ارادی بشه وبتونه بااراده حرکتشون بده

دیروز سه شنبه 93/3/28برای اولین باربعداینکه فیزیوتراپ ورزشها وبرق رو انجام دادمهنازرو به حالت 

ایستاده قراردادوسپس مهنازعزیزم تونست فقط یه تکونی به پای خودش بده که انشالله باتمرین های

متوالی وفیزیوتراپی مکرربتونیم این حرکات رو ادامه بدیم تاعزیزم بتونه حرکت کنه الهی آمین

دوستای نازنینم مارو ازدعاهاتون بی نصیب نکنیدودرکنار تموم مریضا ماروهم دعاکنید

                التماس دعا

   پسر گلم این عکسای قشنگ رو خاله مهربونت ازت انداخته 93/2/15 الی 93/2/30

وقتی که من ومامانی توبیمارستان بودیم مامان بزرگ برات آش دندونی پخته بود که ازاون به

                  بیمارستان هم بردیم وبه مامانی وپرستارهاهم دادیم

اینم عکسای هستن که با بابابزرگ وخاله ومامان بزرگ به پارک رفته بودین

آقاپسر گواهی داری پشت فرمون نشستی؟

شیرینی خوران آقافاران

قربون خنده نازت برم الهی